دل دادهام به خودم، تجربهی عجیبیست اما خیلی معصومانه، خیلی خانم، خيلي بافرهنگ نشستهام کنار خودم به لذت بردن و لبخند زدن. هر روز حمام میروم، صبحها زبان میخوانم، ظهرها پی یافتن شغلی در خور به کاریابیها سر میزنم، عصرها کافه مینشینم؛ یک روز کامل خانه را میسابم و خسته میشوم؛ مثل روزهای اول یک ازدواج موفق حواسم به همسرم هست و از خدا که پنهان نیست از شما هم نباشد انگار زیر گذرِ نرمِ ثانیههای نه گرم، نه سردِ آپریل امسال ، بعد از مدت ها، بعد از خیلی مدتها، دارم زندگی میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر