بر آنم که عشق بورزم


به خانه برگشته‌ام؛ گرد و غبارش را گرفته‌ام؛ جلای خوب و خوشایندی نشسته روی زندگی‌ام، وسایلم، روابطم. پاییز است؛ حال و هُرم و هاله‌ی زرد و نارنجی و قرمز کم‌رنگش آمده توی ایوان و لابه‌لای بوته‌های گوجه و توت‌فرنگی پرسه می‌زند. کیک پخته‌ام؛ بوی وانیل و قهوه می‌دهم. دامن پوشیده‌ام، گل‌دار؛ عاشقم؟ بله، ته دلم انگار.‌

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر